audio
audioduration (s)
1
10.4
corrected_sentence
stringlengths
2
207
صحنه رقص
شیر در فنجان رویه بست.
شور و حرارت جوانی و عقل و درایت پیری
شوهری که زن خود را از هر چیز دیگر بیشتر دوست دارد
کلبه آنجا است.
شیرت را تمام کن!
صدا زدن رئیس‌جمهور با اسم اول او مناسب نیست.
صحراهای سوزان
تپسی بگیر
شوهرم خانه نیست.
شیر مادر
شواهد را به دادگاه تقدیم کرد.
شیپور به نشان حمله
شوخی‌های دیوید مجلس را گرم کرد.
شیکاگو قلبگاه خطوط راه‌آهن است.
شوهرش را آنقدر لوس کرد که در کار منزل اصلاً کمک نمی‌کرد.
شیمی آلی
سربازان نشانه گرفتند و سپس تیراندازی کردند.
تاکسی بگیر
سربازان مجهز به خود
شهروندان از مالیات‌های سنگین سخت ناراضی بودند.
شوهرم و خود من هر دو پزشک هستیم.
صحبت او با هلهله‌ی حضار مواجه شد.
صاحبخانه آزمند رفاه مستاجران خود را نادیده گرفت.
شوهرش مرد بدعنق است.
صبرم دارد تمام می‌شود.
جفت تازه ازدواج کرده
شیب ناگهانی جاده
شوهرش او را طلاق داد.
ریزش باران
شوهرش با یک زن دیگر رابطه داشت.
شیر زود می‌ترسد.
او به سرعت از سروانی به سرهنگی ارتقا یافت.
شورش‌ها به جایی نرسید.
این دفعه تو را می‌بخشم ولی دیگر این کار را نکن!
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند...
صبر کن ببینم، شما حق ندارید پسر مرا بزنید!
شیر داشت می‌جوشید و کف می‌کرد.
سر به سر بچه نذار، شیطون!
لوله‌سازی
او ادعا می‌کرد که پسر مشروع پادشاه است.
آهویی را دیدم که در باتلاق دست و پا می‌زد.
ایالت آیوا
صحنه‌ی اولین ملاقات عشاق
به به عجب کلبه‌ای!
او می‌داند که کدام را می‌خواهد.
شیاد خانه به دوش
شهریه
صاف خوردم به درخت.
شیب جاده
صدا کودک را بیدار کرد.
سربازان مواضع خود را مستحکم کردند.
با تپسی به اداره رفتم.
شوفر بی‌باک
شوهر ستمدیده درخواست طلاق کرد.
صحبت خود را به ده دقیقه محدود کن.
شور پیروزی
شور و شوق جوانی
شوخ‌طبعی تهذیب شده
سربازان ناگزیر به عقب‌نشینی شدند.
صحبت شاد و فرح‌انگیز
شهود ادعای او را تأیید کردند.
شیپور گوش‌خراش
شیر و شکلات
تپسی گرفتم.
از این‌گونه مردم بیزارم.
رو تختی
صد متر بلندتر از سطح دریا
صخره‌های سترگ
چینی پوست تخم‌مرغی
تپسی پلاس
کلبه‌های متروک در جنگلی مخوف.
شیر شروع به یخ بستن کرد.
شیب زیاد سربالایی، بالا رفتن را میسر نمی‌کرد.
صبح‌ها کلاس انگلیسی دارم.
شیر نوشیدنی مغذی است.
این به معنی جنگ است.
سرباز پیری که زندگی‌اش دو جنگ جهانی را دربر گرفت
شورا بر حسب نیاز تشکیل جلسه می‌دهد.
شیر ترشیده
بخش‌های مختلف اقتصادی
سر رسیدن پلیس جمعیت را آرام کرد.
تصادف اتومبیل
او با تلاش مداوم به ریاست جمهوری رسید.
شواهد تاریخی این حدسیات را تأیید می‌کند.
به رنگ‌آمیزی توجه کمی شده بود.
پارک کردن ممنوع
پس از مرگ نامش در بوته‌ی فراموشی افتاد.
سابقه شدن، رسم شدن
شوخی خارج از نزاکت
او عضو ناوگان اسنپ است.
زیباتر، زیباترین
بکوشیم تا یاد آن روزهای وحشتبار را از خاطر بزداییم.
پدرم معمولاً هنگام ریش‌تراشی سوت می‌زد.
آشکار بود که از من بدش می‌آید.
حکم اعدام را به تعویق انداختن
ضبط صوت
رستوران جدید قشنگ است ولی خوراک آن اصلاً تعریفی ندارد.
این نیز بگذرد.
آغاز نمایش ساعت هفت شب است.